سعدی
 
درباره وبلاگ


درود دوستان گرامی به وبلاگ کوروش بزرگ خوش امدین نام وبلاگ مطعلق هست به کوروش بزرگ ولی از همه ی دوره های تاریخی ایران مطلب میزارم و امیدوارم وبلاگ مفیدی باشه برای همه ی ایرانیان و پارسی زبانان و از همه ی شما دوستان میخوام با نظرات خود من را به سوی وبلاگ بهتر یاری دهید با سپاس فراوان بدرود
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 143
بازدید کل : 3695
تعداد مطالب : 242
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



کوروش بزرگ
کوروش بزرگ پدر ایران زمین




زندگی‌نامه

سعدی در شیراز زاده شد.[۲]وی کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب می‌رفت و مقدمات دانش را می‌آموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و به ویژه حمله سلطان جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال ۶۲۷) سعدی راکه هوایی جز به دست آوردن دانش در سر نداشت برآن داشت شیراز را ترک نماید.[۳] سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری از شیراز به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزه‌های امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» می‌نامد). سعدی، از حضور خویش، در نظامیه بغداد، چنین یاد می‌کند:

مرا در نظامیه ادرار بود

شب و روز تلقین و تکرار بود

نکته در خور توجه، رفاه دانشمندان در این زمانه، بود. خواجه نظام الملک طوسی، نخستین کسی بود که مستمری ثابت و مشخصی برای مدرسین و طلاب مدارس نظامیه، تنظیم نمود. این امر، موجب شد تا اهل دانش، به لحاظ اجتماعی و اقتصادی، از جایگاه ویژه و امنیت خاطر فراوانی بهره‌مند شوند.[۴]

غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهاب‌الدین عمر سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. این شهاب الدین عمر سهروردی را نباید با شیخ اشراق، یحیی سهروردی، اشتباه گرفت. معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ۶۳۶) بوده‌است که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد. پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای گوناگونی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کرده‌است. در این که سعدی از چه سرزمین‌هایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمی‌توان بسنده کرد و به نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشد (موحد ۱۳۷۴، ص ۵۸)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده‌است[نیازمند منبع] و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد.

سعدی در حدود ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(۶۲۳-۶۵۸) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج می‌داد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی بوستان را که سرودنش در ۶۵۵ به پایان رسید، به نام بوبکر سعد کرد. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان می‌گوید. هنوز از گلستان بستان بقیتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.[۳]

سعدی جهانگردی خود را در سال ۱۱۲۶ آغاز نمود و به شهرهای خاور نزدیک و خاور میانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد(این جهانگردی به روایتی سی سال به طول انجامید)؛ حکایت‌هایی که سعدی در گلستان و بوستان آورده‌است، نگرش و بینش او را نمایان می‌سازد. وی در مدرسه دانش آموخته بود و در آنجا وی را ادرار بود. در سفرها نیز سختی بسیار کشید، او خود گفته‌است که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود. آن طور که از روایت بوستان برمی آید، وقتی در هند بود، سازکار بتی را کشف کرد و برهمنی را که در آنجا نهان بود در چاله انداخت و کشت؛ وی در بوستان، این روش را در برابر همه فریبکاران توصیه کرده‌است. حکایات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و و پاره‌ای مطایبات است. سعدی، ایمان را مایه تسلیت می‌دانست و راه التیام زخم‌های زندگی را محبت و دوستی قلمداد می‌کرد. علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود.[۵]

اختلاف نظر در تاریخ تولد و فوت

آرامگاه سعدی

بر اساس تفسیرها و حدس‌هایی که از نوشته‌ها و سروده‌های خود سعدی در گلستان و بوستان می‌زنند، و با توجه به این که سعدی تاریخ پایان نوشته شدن این دو اثر را در خود آن‌ها مشخص کرده‌است، دو حدس اصلی در زادروز سعدی زده شده‌است. نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچهٔ گلستان است (با شروع «یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم») که براساس بیت «ای که پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت، سعدی را در ۶۵۶ قمری حدوداً پنجاه‌ساله می‌دانند و در نتیجه تولد وی را در حدود ۶۰۶ قمری می‌گیرند. از طرف دیگر، عده‌ای، از جمله محیط طباطبایی در مقالهٔ «نکاتی در سرگذشت سعدی»، بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع «سالی محمد خوارزمشاه، رحمت الله علیه، با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه که در حدود سال ۶۱۰ بوده‌است اشاره می‌کند و سعدی را در آن تاریخ مشهور می‌نامد، و بیت «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» از اوائل باب نهم بوستان، نتیجه می‌گیرد که سعدی حدود سال ۵۸۵ قمری، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در ۶۵۵ قمری، متولد شده‌است. بیشتر پژوهندگان (از جمله بدیع‌الزمان فروزانفر در مقالهٔ «سعدی و سهروردی» و عباس اقبال در مقدمه کلیات سعدی) این فرض را که خطاب سعدی در آن بیت بوستان خودش بوده‌است، نپذیرفته‌اند. اشکال بزرگ پذیرش چنین نظری آن است که سن سعدی را در هنگام مرگ به ۱۲۰ سال می‌رساند. حکایت جامع کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستان‌پردازی دانسته شده‌است، اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره صادر نمی‌کند و می‌نویسد «حکایت جامع کاشغر فی‌الواقع لاینحل است». محققین جدیدتر، از جمله ضیاء موحد (موحد ۱۳۷۴، صص ۳۶ تا ۴۲)، کلاً این گونه استدلال در مورد تاریخ تولد سعدی را رد می‌کنند و اعتقاد دارند که شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبوده‌اند بنابراین نمی‌توان درستی هیچ‌یک از این دو تاریخ را تأیید کرد.

آثار

از سعدی آثار بسیاری در نظم و نثر برجای مانده‌است:

  1. بوستان: منظومه ای است حاوی حکایات اخلاقی.
  2. گلستان: به نثر مسجع.
  3. دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیع‌بند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.
  4. : قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیه‌است. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمده‌است.
  5. : قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شده‌است و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کرده‌است. سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سروده‌است.
  6. مفردات سعدی: مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.
  • رسائل نثر:
    1. کتاب رساله در عقل و عشق
    2. الجواب
    3. در تربیت یکی از ملوک گوید
  • هزلیات سعدی
  • از میان چاپ‌های انتقادی آثار سعدی دو تصحیح محمدعلی فروغی و غلامحسین یوسفی از بقیه معروف‌ترند.[نیازمند منبع]

    بوستان

    شعری از گلستان

    بوستان کتابی‌ است منظوم در اخلاق در بحر متقارب (فعولن فعولن فعولن فعل) و چنان‌که سعدی خود اشاره کرده‌است نظم آن را در ۶۵۵ ه‍. ق. به پایان برده‌است. کتاب در ده باب تألیف و به ابوبکر بن سعد زنگی تقدیم شده‌است. معلوم نیست خود شیخ آن را چه می‌نامیده‌است. در بعضی آثار قدیمی به آن نام "سعدی‌نامه" داده‌اند. بعدها، به قرینهٔ نام کتاب دیگر سعدی (گلستان) نام بوستان را بر این کتاب نهادند.

    باب‌های آن از قرار زیر است:

    1. عقل و تدبیر و رای
    2. احسان
    3. عشق و مستی و شور
    4. تواضع
    5. رضا
    6. قناعت
    7. عالم تربیت
    8. شُکر بر عافیت
    9. توبه و راه صواب
    10. مناجات و ختم کتاب

    آنچه عیان است اینکه بوستان بر سبک مثنوی حماسی سروده شده و احتمالاً سعدی آن‌را به تقلید از فردوسی و بر وزن شاهنامه سروده‌است، حال آنکه طبع لطیف او فرصت حماسه سرایی بر وی نگسترده‌است آن‌سان که در شعر حماسی خود می‌سراید:

    مرا در سپاهان یکی یار بود   که جنگاور و شوخ و عیار بود

    در این بیت نیز صفت شوخ بودن شاهدان را به جنگاوران منتسب می‌کند[۶]؛

    و این شعر که قیاس بوستان و شهنامه‌است.

    فردوسی می‌سراید:

    بَرَد کشتی آنجا که خواهد خدای   وگر جامه بر تن دَرَد ناخدای

    و سعدی در بوستان این گونه بسراید:[۷]

    خدا کشتی آنجا که خواهد بَرَد   وگر ناخدا جامه بر تن دَرَد

    گلستان

    گلستان

    گلستان کتابی است که سعدی یک سال پس از اتمام بوستان، کتاب نخستش، آن را به نثر آهنگین فارسی در هشت باب «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت» نوشته‌است. این کتاب به گمانی تاثیرگذارترین کتاب نثر در ادبیات فارسی است.[۸]

    نمونه‌ای از نثر گلستان سعدی:

    منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شُکر اندرش مزید نعمت. ٬هر نفَسی که فرومی‌رود ممِد حیات است و چون برمی‌آید مفرح ذات؛ پس در هر نفَس دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شُکری واجب.[۹]

    غزلیات

    غزلیات سعدی در چهار کتاب

    مواعظ

    مواعظ آخرین اثر سعدی و در ضمیر بهترین آثار سعدی است. شعر مشهور زیر از نمونه غزل‌های مواعظ سعدی است.

    تن آدمی شریف است به جان آدمیت   نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
    اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی   چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
    خور و خواب و خشم و شهوت شَغَب ست و جهل و ظلمت   حیَوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
    به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد   که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
    مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی   که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت

    [۱۰]

    نمونه‌هایی از غزل های سعدی

    نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی   که به دوستان یک‌دل، سر دست برفشانی
    نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو   که به تشنگی بمردم، برِ آب زندگانی
    دل عارفان ببردند و قرار پارسایان   همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی
    نه خلاف عهد کردم، که حدیث جز تو گفتم   همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
    مده ای رفیق پندم، که نظر بر او فکندم   تو میان ما ندانی، که چه می‌رود نهانی
    دل دردمند سعدی، ز محبت تو خون شد   نه به وصل می‌رسانی، نه به قتل می‌رهانی
    *
    به‌جهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست   عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست
    به غنیمت شمر ای دوست، دم عیسی صبح   تا دل مرده مگر زنده کنی، کاین دم از اوست
    نه فلک راست مسلم، نه ملک را حاصل   آنچه در سرّ سویدای بنی‌آدم از اوست
    به حلاوت بخورم زهر، که شاهد ساقیست   به ارادت ببرم زخم، که درمان هم از اوست
    زخم خونینم اگر به نشود، به باشد   خنک آن زخم، که هر لحظه مرا مرهم از اوست
    غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟   ساقیا، باده بده شادی آن، کاین غم از اوست
    پادشاهی و گدایی، بر ما یکسان است   چو بر این در، همه را پشت عبادت خم از اوست
    سعدیا، گر بکَند سیل فنا خانهٔ عمر   دل قوی دار، که بنیاد بقا محکم از اوست
    *
    ای ساربان آهسته رو کارام جانم می‌رود   وان دل که با خود داشتم با دل‌ستانم می‌رود
    من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او   گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
    گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون   پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود
    محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان   کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
    او می‌رود دامن‌کشان من زهر تنهایی چشان   دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود
    برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم   چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می‌رود
    با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او   در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود
    بازآی و بر چشمم نشین ای دل‌ستان نازنین   کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود
    شب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوم   وین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رود
    گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل   وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رود
    صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من   گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود
    در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
    سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی‌وفا   طاقت نمی‌ارم جفا کار از فغانم می‌رود

    شعر بنی‌آدم

    شعر «بنی‌آدم» سعدی بسیار مشهور است و در پیام فارسی که در مجموعه پیام‌های فضاپیمای ویجر (مجموعاً پیامهایی به ۵۵ زبان[۱۱]) برای فضاهای دوردست فرستاده شده‌است این شعر به عنوان پیام برگزیده شده‌است.[۱۲] (شنیدن پیام فارسی برای ساکنان فضا از وب‌گاه ویجر، ناسا.) باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده نیز در پیام نوروزی سال ۲۰۰۹ این بیت از سعدی را قرائت کرد.[۱۳]

    بنی آدم اعضای یک پیکرند[۱۴][۱۵][۱۶]   که در آفرینش ز یک گوهرند
    چو عضوی بدرد آورد روزگار   دگر عضوها را نماند قرار

    و دبیرکل سازمان یونسکو در سخنرانی خود این شعر را برای حضار خواند.[۱۷] اشعار سعدی همچنین در فرشی که از سوی دولت ایران در سال ۲۰۰۵ به فراخور به سازمان ملل اهدا شد بافته شده‌است.[۱۸] این فرش برخلاف عادت سازمان ملل که هدایا را به نمایش نمی‌گذارد در محل مناسبی در سازمان ملل آویزان شد که کارشناسان می‌گویند این اقدام «به علت غیرممکن بودن مقاومت در برابر شعر سعدی» بوده است.[۱۹]

    در بسیاری از منابع معتبر انگلیسی نوشته شده که این شعر بر سردر ورودی تالار ملل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک نقش بسته است.[۲۰][۲۱][۲۲][۲۳][۲۴][۲۵][۲۶] حسن مکارمی خوشنویس ایرانی نیز در گفتگویی با مجله یونسکو کوریر به وجود این شعر بر سردر تالار اصلی اشاره کرده است.[۲۷]

    ولی در مورد درست بودن این مطلب تردیدهایی نیز وجود دارد[۲۸][۲۹][۳۰] و عکسی نیز از این شعر بر سردر نام‌برده دیده نشده‌است.[نیازمند منبع] از جمله، مؤسس مرکز سعدی‌شناسی وجود هر گونه لوح و یا سردری را با این اشعار از سعدی در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک، رد می‌کند و معتقد است: «متأسفانه الان طوری شده که اگر این حرف را بزنیم، هیچ‌کس باور نمی‌کند و مردم واقعاً فکر می‌کنند شعر سعدی در سردر سازمان ملل متحد نوشته شده‌است حال آنکه نه سردری و نه تابلویی با اشعار سعدی در سازمان ملل وجود ندارد.»[۳۱]

    محمد جواد ظریف سفیر پیشین ایران در سازمان ملل٬ در سال ۱۳۸۴ در گفت‌وگویی با رسانه‌ها در این مورد گفته که: «از سال‌ها قبل و شاید از چندین دهه پیش معروف بود که شعر معروف «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند/که در آفرینش زیک گوهرند» منقوش و در سردر سازمان ملل آویخته شده‌است. در تحقیقاتی که ما کردیم در حداقل سه دههٔ گذشته، چنین کاری انجام نشده بود.»[۳۲]

    گفتنی است که چاپ مصرع اول این شعر بر روی اسکناس‌های یکصد هزار ریالی در سال ۱۳۸۹، موجب واکنش‌های رسانه‌ای گردید و روایت صحیح این بیت، از فرهنگستان زبان و ادب فارسی استعلام شد.[۳۳][۳۴][۳۵]

    سعدی از نگاه دیگران

    آنچه سعدی دربارهٔ خویش می‌سراید

    [۳۶]

    در بارگاه خاطر سعدی خرام اگر   خواهی ز پادشاه سخن داد شاعری
    هفت کشور نمی‌کنند امروز   بی مقالات سعدی انجمنی
    من آن مرغ سخن‌دانم که در خاکم رود صورت   هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم
    هر متاعی ز مخزنی خیزد   شکر از مصر و سعدی از شیراز
    منم امروز و تو انگشت‌نمای همه خلق   من به شیرین‌سخنی و تو به خوبی مشهور
    اگر شربتی بایدت سودمند   ز سعدی ستان تلخ‌داروی پند
    بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس   حد همین است سخندانی و زیبایی را
    سعدی اندازه ندارد که به شیرین سخنی   باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند
    خانه زندان است و تنهایی ضلال   هرکه چون سعدی گلستانیش نیست
    درین معنی سخن باید که جز سعدی نیاراید   که هرچ از جان برون آید نشیند لاجرم بر دل
    هنر بیار و زبان‏آوری مکن سعدی   چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم
    قلم است این به دست سعدی دُر   یا هزار آستین دُرّ دَری
    دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی   که یحتمل که اجابت بود دعایی را
    ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید   هزار سال پس از مرگ او گرش بویی

    در ستایش سعدی

    از سعدی مشهور سخن شعر روان جوی   کاو کعبه فضل است و دلش چشمه زمزم
    سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟   یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست؟
    یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟   ه

    نظرات شما عزیزان:

    نام :
    آدرس ایمیل:
    وب سایت/بلاگ :
    متن پیام:
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

     

     

     

    عکس شما

    آپلود عکس دلخواه: