در همین ایام در تهران وثوق الدوله به قدرت میرسد. او ابتدا به میرزا پیشنهاد میکند که ضمن تامین جانی به عتبات برود و قوایش را در اختیار دولت قرار دهد. وثوق الدوله بعد از مخالفت میرزا با این پیشنهاد، را با بیست هزار قزاق به عنوان والی گیلان فرستاد تا جنگلیها را سرکوب کند. در این ایام بود که ، که یکی از سران موثر جنگل بود خودش را تسلیم کرد. میرزا که نمیخواست با هموطنانش بجنگد تصمیم گرفت با افرادش به سمت غرب گیلان عقب نشینی کند. جنگلیها به دستههای کوچک تقسیم شدند و با پای پیاده به سمت غرب گیلان حرکت کردند. در این راهپیمایی طولانی، عدهای از جنگلیها از پای در آمدند وعدهای هم اسیر شدند. به مرور زمان عدهای فرار کردند. و بخشی هم تسلیم شدند که از جمله آنها دکتر حشمت بود که نیروهای قزاق به امان نامهای که پشت قرآن برای او امضا کرده بودند، وفا نکردند و سرانجام دکتر حشمت در رشت اعدام شد. میرزا دوباره به فومنات، یعنی همان پایگاه اولیه اش بر میگردد و این پایان دوره اول قیام جنگل است.
دوره دوم
قوای دولتی نتوانستند میرزا را دستگیر کنند لذا جنبش جنگل همچنان به بقاء خود ادامه داد. رفته رفته جنگلیها همدیگر را پیدا کردند و دوباره قدرت گرفتند. از طرفی دولت وثوق الدوله بعد از مخالفت سراسری با قرارداد ۱۹۱۹ احساس بی ثباتی میکرد لذا نمایندهای را نزد میرزا فرستاد که تا باز شدن دوره جدید مجلس بین قوای دولتی و قوای جنگل آتش بس بر قرار شود.
در این دوره میرزا با از دست دادن بعضی از دوستان سابقش که اثرات مهمی در قیام او داشتند از جمله دکتر حشمت، و میرزا حسین کسمایی، اکنون به بعضی دیگر از دوستانش که تمایلات چپگرایانه دارند از جمله احسان الله خان و خالو قربان میدان میدهد و آنها نیز میرزا را ترغیب به دوستی با اتحاد جماهیر شوروی میکنند. نیروهای شوروی به بهانه تعقیب روسهای سفید وارد انزلی شدند. جنگلیها از این فرصت استفاده میکنند و رشت را تصرف میکنند . میرزا سپس به انزلی می رود و پس از ملاقات با نماینده شوروی در انزلی، مسیر جدیدی را دنبال میکند و این مقدمهای بر تشکیل کمیته انقلاب و برقراری حکومت جمهوری میشود. هرچند تاریخ نشان داد که روحیات میرزا با افکار کمونیستی همساز نیست و میرزا نتوانست با آنها کنار بیاید.
در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ قوای جنگل با انتشار بیانیهای تشکیل و تأسیس حکومت جمهوری گیلان را اعلام نمود ودولت جمهوری را معرفی کرد، که میرزا عنوان رهبر را داشت. امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویکهای روس اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که نهایتاً جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ میرزا به عنوان اعتراض از رشت به صومعه سرا رفته و قبل از حرکت پیغامی توسط نماینده خود برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: «در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست برنامه بلشویکها را قبول کند».
در تاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند. همه طرفداران میرزا را دستگیر و بازداشت کردند. آنها دولت جدیدی معرفی کردند که احسان الله خان سرکمیسر و کمیسر خارجه و (سید جعفر جوادزاده) سید جعفر پیشهوری کمیسر داخله شد. بالا گرفتن اختلافات، و دستگیریها، باعث تضعیف قوای جنگل گردید. هر چند پس از مدتی کمونیستها با میرزا از در صلح درآمدند و دوباره دولت جدیدی به رهبری میرزا تشکیل شد، اما این دولت جدید نیز دوامی نیاورد و با قتل حیدر خان عمواوغلی دوباره از هم پاشید.
بفرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوبی قوای سرخ وارد رشت گردید که چندین برخورد جنگی بین دو قوای بوجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقب نشینی میکردند. در نهایت با مذاکرات پشت پرده قوای سرخ خاک رشت و بندر انزلی را ترک نمودند. لازم به ذکر است در این جنگها میرزا با قوای خود در صومعه سرا بود که بی طرف مانده و در فکر تجدید قوا بود.
سعی قزاقها، به فرماندهی سردار سپه برای مذاکره با میرزا و دعوت او به مرکز نتیجه نداده و بنا به دلایل فراوانی مذاکرات به شکست انجامید. یکی از این دلایل این بود که تعدادی از جنگلیها بمانند دکتر حشمت و یارانش قبلاً با سردار سپه توافق کرده بودند که عملا به کشته شدنشان انجامید.
در نهایت قوای قزاق از فرصت استفاده کرده و طی شبیخونهای فراوانی، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی کردند و بعضی از سران تسلیم یا کشته شدند. میرزا همراه با تنها یار وفادارش، معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت میکرد، به طرف کوههای خلخال حرکت کردند ولی دچار بوران و طوفان گردیده و سرانجام زیر فشار سرما و برف در ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.
خبر درگذشت میرزا، به گوش برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. نامبرده با هماره شماری تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد. سپس دستور داد یکی از طالشهای همراه وی که رضا اشکستانی بود، سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. محمدخان سپس سر را نزد برادرش امیر مقتدر در ماسال برده و آنگاه به رشت برده و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.
سر میرزا کوچک خان را در مجاورت ، درجایی که معروف به انبار است، تا مدتها در معرض تماشای مردم قرار داده و سپس خالو قربان که از یاران سابق میرزا و از هواداران سردار سپه بود، سر میرزا را به تهران به نزد سردار سپه فرستاد.
سر میرزا را به دستور سردار سپه در گورستان حسن آباد دفن کردند. بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد. در شهریور ۱۳۲۰ و هنگام استعفای رضاشاه آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد بدون سر میرزا را با تشریفات شایسته از به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند. از آن تاریخ هر سال در روز ۱۱ آذر مراسمی ساده در مزار او در برگزار میشود.
میرزا کوچک که بود؟
با تمام این اوصاف همیشه اظهار نظر در مورد میرزا کوچک خان جنگلی و قیام او کار آسانی نبوده است. رجال متجدد وابسته به پهلوی او را عنصر حکومت شوروی و آخوندی متهجر معرفی کردهاند که از جمله آنها میتوان به احمد کسروی اشاره کرد. نیروهای بیگانه اعم از روسهای سفید، روسهای سرخ و انگلیسیها هم به تناسب رابطهای که با او داشتهاند تصویر متفاوتی از او ارائه کردهاند که نمیتوان به قضاوت آنها اطمینان کرد. در این میان تنها قضاوت ژنرال انگلیسی
اما اندیشمندان و رجال مستقل اعم از ملی و یا مذهبی عمدتا او را ستودهاند و همیشه از میرزا به عنوان مبارزی ملی، شجاع و با غیرت یاد کردهاند. با این وجود اکثر متفکران، میرزا را مبری از اشتباه نمی دانند. مثلا سیاست میرزا در مواجهه با نیروهای قزاق در دوره تیمورتاش، یعنی عقب نشینی بدون هدف و برنامه، کاری غلط و یک اشتباه استراتژیک قلمداد شده که تنها به از هم پاشیدن قوای جنگل و کشته و معدوم شدن بسیاری از جنگلیهای اصیل منجر شد. منتقدین بر این باورند که میرزا میبایست یا با دولت مرکزی مصالحه میکرد و یا اینکه با تمام قوا با قزاقها میجنگید. از دیگر انتقادهایی که درباره میرزا مطرح شده این است که که در دوره دوم قیام جنگل سیاست اعلام جمهوری و نزدیکی افراطی میرزا با قوای شوروی کار اشتباهی بوده و این عمل او در دورانهای بعدی دستاویز حرکتهای تجزیه طلبانه شده است. هرچند جمهوری که میرزا بنا نهاد با تمام ایرادات و مشکلاتی که داشت یک خود مختاری قومیتی نبود. این مطلب را میتوان به راحتی از ترکیب رهبران جمهوری فهمید. مثلاخالو قربان، کرد بود و احسان الله خان اهل مازندران، و یا حیدر خان عمواوغلی اهل آذربایجان بود.
جدای از این، بحث جالبی که در مورد میرزا و قیامش همیشه مطرح بوده قدرت سازماندهی و تشکیلاتی میرزا کوچک خان بوده است. ساختاری که در آن روزنامه و بیمارستان و انواع تشکیلات حکومتی دارد، اما در عین حال این قابلیت را هم دارد که در مواقع خطر به صورت گروههای پارتیزانی عمل کند. هنر جذب افراد از طبقات مختلف جامعه و بکار گیری آنها هم از نکات جالبی است که در مورد نهضت جنگل مطرح است. شاید این ادعا غلط نباشد که هنر سازماندهی و تشکیلاتی میرزا نه تنها با توجه به طبقه اجتماعی و میزان سواد و اطلاعاتش تعجب آور است بلکه نسبت به رجال با سواد و فرنگ رفته آن زمان نیز قابل تحسین است. تحلیل قیام جنگل از دید جامعه شناسی خودش میتواند بحثی باشد که در نگاه ما به آینده، مفید و موثر باشد.
-
مقبره جدید میرزا کوچک جنگلی در رشت
-
مقبره قدیمی میرزا کوچک جنگلی در رشت
پانویس
منابع
- سردار جنگل، نوشتهٔ
- شعر سرو و باد از کتاب شرح درد اشتیاق سروده استاد جعفر کسمایی در سالروز درگذشت میرزا کوچک خان جنگلی در ۱۱ آذر ۱۳۰۰
پیوند
پیوند به بیرون